، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

ارام بخواب،چیزی برای ترسیدن وجود ندارد

ختنه

دیروز یه روز سخت بود عزیزم هفته پیش وقت گرفته بودم واسه ویزیت ...  دیروز ساعت 11 باید کلینیک میبودیم .اما دکتر  11.30اومد،برعکس همیشه که بیرون از خونه میخوابیدی و آروم بودی ...دیروزززز بیدارو سرحاللل بودی و همش میخواستی وول بخورییی پسرم تازه تو هیچ وقت بیرون از خونه پی پی نمیکردی کهههه من کنار یه خانوم مسن تو سالن انتظار نشسته بودم که یهو یه عالمه سرصدا کردی گفتم با خودم خب چیز مهمی نیس فقط سرصداس و خبری از پی پی نیس... اما دقایق بعد شروع کردییییی... اصن یه وضعی هول شدم که نگوووو همش فک میکردم الان نوبتمون میشه و تو پوشک تو چه خبرااااا که نیسس خداروشکر دستشویی تمیز و خالی بود من شستمت و تو اتاق کنترل پایش که خالی بود عوضت ک...
24 آذر 1392

سیسمونی1

بافتنی های طاها که سه تارو مامانی و اون سوییشرت سبزو الی جون زحمت کشیده دستشون درد نکنه منو طاها خیلی دوستون داریم.           ...
7 آذر 1392

تولد غیر منتظره

سلام بالاخره بعد از 32 روز تونستم انلاین شم پنج شنبه ساعت 6 صبح یه حس عجیب از خواب بیدارم کرد چند دقیقه تو تخت به ساعت نگاه کردم ساعت دقیقا 6 بود یه صدای خفیف و جاری شدن آب مطمین بودم اینبار واقعا کیسه آبم پاره شده ... تو چند دقیقه کلی فکر تو ذهنم اومد ... هنوز زود بود و خیلیم زود بود تازه امروز 36 هفته تموم شده بود سعی میکردم به خودم دلداری بدم  میدونستم که الان بچه کامله ولی 36 هفته مشکلات خودشم داشت به خودم انرزی مثبت میدادم به بابای نی نی نگا کردم خواب بود خیلی اروم بیدارش کردم که هول نشه اما مثه جن از جاش بلند شد و منو نگا میکرد...طفلکی ساکم که آماده بود دوربینمم برداشتم 15دقیقه بعد بیمارستان بودیم و به هیچ ترافیک...
30 آبان 1392

بيمارستان گردي

درب و داغون و استرسي ....ديشب بساطي بود ساعتاي ١١ حس كردم خيس شدم از ترس داشتم بيهوش ميشدم اخه از ديروز دل دردم داشتم ... با بابايي حاضر شديم رفتيم بيمارستان ارش رفتم تو قسمت اورژانس جريانو تعريف كردم مسؤل شيفت گفت اگه دكتر معاينت كنه ديگه نميتوني بري يه بيمارستان ديگه و تازه بيمارستان ان اي سي يوش پره منو ميگي قلبم داش وا ميستاد ..... هرچي ايه سوره درست و غلط تو مغزم ميومد ميخوندم ،گفتم هر لحظه از حال ميرم يكم فكرمو جمو جور كردم گفتم نه رضايتنامه امضا ميكنم نه معاينه ميخوام اصن ميخوام برممممم...... بعدش اومدم بيرون با بابايي رفتيم تهرانپارس به دكترم زنگ زدن اونم گفت معاينه ام كنن...يه معاينه دردناك كه ببينن دهانه رحم تو چه وضعيتيه بعدش ان ا...
12 مهر 1392
1